به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ،انطباق محصول بهعنوان یک استراتژی شناخته میشود که در آن محصولات یا خدمات بر اساس نیازها و ارزشهای بازارهای جدید، سفارشیسازی و اصلاح میشوند و در نتیجه این فرآیند، محصولی جدید طراحی و تولید میشود. به بیانی دیگر این فرآیند شیوه درک یک محصول به اشکال مختلف است. در استراتژی انطباق، تجزیه و تحلیل و درک نیازهای بازارهای هدف راهنمای ایجاد تغییرات است، که میتواند بهوسیله مطالعات یا نظرسنجیهای مستقیم از مشتریان صورت بگیرد یا از تحقیقات موجود برای تجزیه و تحلیل روندها، شکافهای بازار و بینش مشتری برای دستیابی به آن استفاده کرد. از جمله عواملی که در این روند تاثیرگذار هستند میتوان از چنین نمونههایی نام برد:
- عوامل فرهنگی
- شرایط اقلیمی
- ترجیحات مشتری
- قدرت خرید مشتری
- قوانین مالیاتی
- محدودیتها
- استانداردهای کیفیت
- استانداردهای ایمنی
ممکن است مفهوم سازگاری محصول شبیه به «استانداردسازی محصول» بهنظر برسد. هرچند که این دو مفهوم درباره تولید و فروش محصول به مشتریان است، اما تفاوتهایی وجود دارد:
- در روند انطباق محصول، تغییراتی در ویژگیهای محصول، برای جذابیت بیشتر محصول در بازار هدف، اعمال میشود، اما در استانداردسازی، یکنواختی برای همه یا چند بازار حفظ میشود.
- استانداردسازی فقط روی یک محصول یکنواخت بدون تغییر کار میکند، به این ترتیب استفاده از فرآیندهای تولید انبوه راحتتر است و بهرهوری افزایش پیدا میکند.
- تولید یک محصول یکنواخت در فرآیند استانداردسازی منجر به صرفهجویی در هزینهها خواهد شد. تولید کالا بر اساس بازارهای متفاوت، هزینههای بیشتری را در پی دارد.
- استانداردسازی فقط یک محصول را در دسترس مشتریان قرار میدهد، در حالیکه انطباق محصول با فراهم آوردن انتخابهای بیشتر امکان جذب مشتریان متنوعتری را ایجاد میکند.
تهیه یک استراتژی انطباقسازی دقیق میتواند تضمینی برای دستیابی به نتیجه مطلوب و مورد انتظار باشد. این سند راهبردی از چند جزء اساسی تشکیل میشود تا بتواند نیازهای بازار جدید را برآورده سازد:
- تحقیق در مورد مشتری برای درک افکار، علایق و نیازهای آنها که از طریق ارتباط با مشتریان در بازار هدف یا استفاده از کارشناسانی که توانایی شناسایی ارزشهای فرهنگی یا استانداردهای لازم را دارند صورت میگیرد.
- تحقیق و ارزیابی در مورد تأثیرات بالقوه فرآیند صادرات میتواند زمان و هزینههای مربوط به تطبیق محصولات با نیازهای بازارهای مختلف را تعیین و همچنین پتانسیلهای بازار هدف را شناسایی کند.
- نحوه بازاریابی و طراحی کمپینهایی مطابق با ارزشهای فرهنگی یا ترجیحات بازارهای خاص که بتواند برای مخاطبان جدید جذاب باشد.
- تحقیق در مورد نحوه قیمتگذاری مناسب برای بازار هدف از ابعاد تعیینکننده در جذب مشتریان است تا مشخص شود مشتریان بابت محصولی که احساس راحتی با آن را دارند به چه اندازه هزینه میکنند.
سازگاری محصول شامل چندین نوع مختلف میشود که برای ایجاد تغییرات و دستیابی به بازارهای جدید مورد استفاده قرار میگیرند:
انطباق ملموس:
این نوع از انطباق به جنبههای فیزیکی یک محصول ارتباط دارد که شامل تغییراتی پیرو اولویتهای مشتری خارجی و هنجارهای فرهنگی آن میشود. مثل همسانسازی منوی غذایی یک رستوران زنجیرهای بر اساس فرهنگ مشتریان خارجی یا تغییر بستهبندی کالا برای صادرات.
انطباق ناملموس:
برخی سازگاریها روی جنبههای غیرفیزیکی محصولات اتفاق میافتد. برای مثال میتوان به تغییر نام یک محصول به دلیل معنای نامناسب نام موجود در بازار خارجی اشاره کرد یا طراحی پیامهای جدید بر اساس فرهنگ مشتریان خارجی برای بهدست آوردن سهم بازار جدید.
انطباق تبلیغاتی:
این شیوه به تغییر نحوه تبلیغ برای سازگاری با بازارهای خارجی اشاره دارد. با انطباق تبلیغاتی بهترین شیوه تبلیغات برای جلب توجه و اثرگذاری بیشتر انتخاب میشود. ممکن است در یک بازار بیلبوردها جوابگو باشند و در بازاری دیگر تبلیغات رادیویی بهترین نتیجه را رقم بزنند. همچنین میتوان جنبه بصری مواد بازاریابی را بومیسازی کرد.
در اینجا میتوان بهعنوان نمونه ایرانی از شرکت وطنزرین نام برد که برای دستیابی به بازارهای جهانی و کسب موفقیتهای بیشتر از شیوه انطباق محصول برای توسعه تجاری بهره گرفته است. گروه صنعتی وطن زرین مروارید آسیا با ایجاد مجموعههای تولیدی، تجاری و خدماتی در صنایع پلاستیک، صنایع سلولزی- بهداشتی، صنایع آبزیپروری، صنایع غذایی، صنایع خدماتی-آموزشی و تجارت الکترونیک بهعنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین گروههای صنعتی خصوصی در کشور مطرح است.
مثال دیگر مربوط به محصولات غذایی میشود. برندهای غذایی همچون مکدونالد، برگر کینگ، پیتزا هات و… که در سطح جهانی عرضه میشوند، با ارائه پیشنهاداتی مانند غذاهای گیاهی، غذاهای دریایی و… بر اساس ذائقه و سلیقه کشورهای مختلف یک استراتژی سازگاری محصول را در پیش گرفته است.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، از این منظر پایداری در کسبوکار به برنامهها و استراتژیهای شرکتها برای کاهش اثرات زیست محیطی ناشی از فعالیت آنها در یک بازار خاص اشاره دارد. در حال حاضر سازمانهای موفقی در فعالیتهای تجاری پایدار شرکت میکنند، در اینباره میتوان به مورد شرکت وطنزرین اشاره کرد که در چشمانداز و اهداف راهبردی خود به حمایت از زمینی پایدار و توسعه پایدار تأکید کرده است و در توضیح این هدف آورده است که: «ما با کاهش ضایعات و افزایش کارایی در عملیاتمان و یافتن راههای پایدار بیشتر در کسبوکارمان، تجربه جدیدی برای ذینفعانمان رقم خواهیم زد و هر روزه در مسیر پایداری گام خواهیم برداشت». البته باید این نکته را ذکر کرد که استراتژی هیچ دو شرکتی عیناً شبیه یکدیگر نیست، در واقع هر کسبوکار بنا بر اهداف تجاری و ارزشهای سازمانی خود ممکن است استراتژیهای مختلفی را بهکار ببندد، از جمله:
- استفاده از مواد پایدار در فرآیند تولید
- بهینهسازی زنجیره تأمین برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای
- استقرار زیرساختهایی برای حفظ منابع آب و حذف ضایعات
- بهبود کارایی مدیریت انرژی و تکیه بر منابع انرژی تجدیدپذیر
- حمایت از بودجه آموزشی، تشویق به بازیافت مواد، ترویج مصرف پایدار و حفاظت از منابع طبیعی
با توجه به وضعیت پیشبینیناپذیر در سرتاسر جهان، تغییرات آب و هوایی، کاهش منابع طبیعی و تقاضای روزافزون برای تأمین انرژی و مواد غذایی، بر هر سازمانی واجب است تا با شیوههای مسئولانه و به شکلی منعطف و چابک، کسبوکار خود را به سمت پایداری سوق دهند. از دلایل لزوم پایداری در کسبوکار میتوان به عوامل اخلاقی و مالی مختلفی اشاره داشت:
- علاقه روزافزون کارمندان به کارفرمایان هدفمند و سازمانهای مأموریتمحور و دغدغهمند در مورد سیاره زمین
- تمایل بیشتر مصرفکنندگان و مشتریان به استفاده از کالاهای برندهای مسئول از نظر زیستمحیطی
- گرایش دولتها، سرمایهگذاران، کارمندان و مشتریان به سطوح جدیدی از مسئولیتپذیری سازمانی همچون اقدام برای مقابله با تغییرات آب و هوایی
- الزامات افشای شرکتی در مورد اثرات زیستمحیطی در بسیاری از اقتصادهای برتر جهان و تلاش برای محدود کردن گازهای گلخانهای
به بیانی قدم گذاشتن در راه دستیابی به کسبوکار پایدار با کربنزدایی، رعایت الزامات زیستمحیطی و بهبود مصرف منابع در واقع اقداماتی برای جذب مشتریان، افزایش وفاداری به برند و کشف فرصتهای جدید برای کاهش هزینههاست.
طراحی و تدارک استراتژی کسبوکار پایدار در چند مرحله صورت میگیرد تا بتوان هدف سازمان را به عملکرد تبدیل کرد که به این ترتیب اتفاق میافتد:
- ارزیابی مسأله و تعریف هدف با طرح سؤالات متفاوت، پرسشگری از اعضای سازمان و اولویتبندی مشکلات بزرگی که در این رابطه وجود دارند.
- تعیین یک بیانیه مأموریت متمایز بعد از توافق بر سر هدف. این بیانیه باید ارزشها و اهداف سازمان را در بر بگیرد تا بهعنوان یک چراغ راه برای تمرکز بر کارهایی که باید انجام شوند عمل کند.
- طراحی و ساخت یک استراتژی تجاری پایدار بر اساس بیانیه مأموریتی که آماده شده لازم است تا سازمان اطمینان حاصل کند که همچنان سودآور باقی میماند. بهعنوان مثال یکی از بررسیهای یونیلور نشان داد که ۳۳ درصد از مصرفکنندگان علاقهمند به خرید از برندهایی هستند که فرصتی را در بازار برای کالاهای پایدار بهوجود میآورند.
- اجرای استراتژی مرحله گام برداشتن برای رسیدن به اهداف تعریفشده است. در این برهه باید فرآیند بهصورت دورهای بازبینی و نتایج ارزیابی شود تا اهداف، مأموریت و پیشرفت کسبوکار در یک راستا باقی بمانند.
دادههای زیستمحیطی و کسب بینشی دقیق نسبت با آنها تا امروز توانسته رفتارهای تجاری و اجتماعی را تا حدودی تغییر دهند و منجر به ظهور شرکتهای پایدار شدهاند. پایداری در کسبوکار یک جریان مؤثر، بزرگ و پیشرونده است و در سرتاسر جهان سازمانهای بیشتری به دنبال راه حلهای جدید و استفاده از هوش مصنوعی، بهینهسازی عملکرد داراییها و استفاده از منابع، کربنزدایی و ایجاد زنجیرههای تأمین پایدارتر هستند تا در آینده به هدف کلان نجات زمین بیشتر نزدیک شوند، به رقابت بپردازند و بقای خود در بازار را تضمین کنند..
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، آنچه که وفاداری و حمایت مشتری نام دارد، از «کیفیت محصول» آغاز میشود و شهرت برند را رقم میزند. کیفیت محصول به این اشاره دارد که یک محصول چقدر خوب طراحی و ساخته شده است و چگونه نوع ساخت به آن اجازه میدهد تا هدف یا اهداف مورد نظر خود را برآورده کند. بهصورت خلاصه میتوان گفت محصولی که نیازهای مشتریان را رفع کند، از استانداردهای صنعتی پیروی کند و اهداف خود را به نحو احسن انجام دهد محصولی باکیفیت است.
درباره کیفیت محصول و نقش آن در تعیین سرنوشت کسبوکار
کیفیت تحت تاثیر عوامل مختلفی ایجاد میشود، از جمله کارآمد بودن محصول، سهولت استفاده از آن و کمک به حل مشکل مشتریان و برطرف کردن چالشی که داشتهاند. کسبوکارها حتی ممکن است کیفیت یک محصول را از دیدگاههای مختلف بررسی و ارزیابی کنند تا ببینند گروههای مختلف چطور سودمندی یک محصول را درک میکنند. همین در نظر گرفتن دیدگاههای مختلف و دغدغهمندی در ارتباط با عملکرد محصولات متناسب با خواست مشتریان، کلید تولید کالاهای باکیفیت است. برای نمونه گروه وطنزرین که در زمینههای تولید و عرضه محصولات مختلفی فعالیت دارد، مسئله کیفیت را بهعنوان چشمانداز و هدف خود تعریف میکند و اعتقاد دارد که ایمنی و ثروت، با کیفیت میآیند و برای نفع مشتریان و ساخت زندگی باکیفیتتر خود را متعهد به تولید باکیفیت، امن و سودآور محصولات و خدمات میداند.
گروه صنعتی وطن زرین مروارید آسیا با ایجاد مجموعههای تولیدی، تجاری و خدماتی در صنایع کالاهای تند مصرف، صنایع آبزیپروری، فروش مستقیم و صنعت IoT بهعنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین گروههای صنعتی خصوصی در کشور مطرح است.
بیشک بازاریابی، خدمات مشتریان و بودجهبندی، همگی در موفقیت کسبوکار نقش دارند، اما یک محصول باکیفیت بهترین ابزار کسبوکار برای رسیدن به شهرت است. مشتریان احتمالاً محصولات و کالاهای مورد نیاز خود را از شرکتهایی که میشناسند و به آنها اعتماد دارند خریداری میکنند، از این جهت کسبوکارهایی که از روشهای موفق برای تضمین کیفیت بهره میبرند، معمولاً فروش بیشتری دارند و به این روش از زیانهای مربوط به بازگشت مشتری جلوگیری میکنند. ضمن اینکه محصول باکیفیت سبب تحکیم ارتباط مشتریان با کسبوکارها و برندها میشود و مصرفکنندگان مادامی که مشغول استفاده از محصولاتی مطمئن و باکیفیت با راهکارهای ایمن و مؤثر برای حل مشکلاتشان هستند، برای برند ارزش قائل میشوند.
اهمیت استراتژی محصول برای موفقیت در کسب و کار
در کنار کیفیت محصول، میتوان به استراتژی محصول هم پرداخت که در ارتباط مستقیم با تولید و عرضه کالا قرار دارد. کسبوکارهای موفق از یک استراتژی محصول پیروی میکنند که: بهخوبی ساخته شده است، برنامه توسعه محصول را هدایت میکند و در نهایت موجب دستیابی به اهداف کلی شرکت میشود. برای هر کسبوکاری در هر ابعادی یک استراتژی محصول واضح و مدون برای اطمینان از موفقیت شرکت در بلندمدت ضروری است. استراتژی محصولی که از آن صحبت میشود، چند ویژگی و مزیت اساسی دارد:
همسویی با اهداف تجاری
استراتژی محصول در واقع یک نقشه راه است که تلاشهایی را که در زمینه توسعه محصول صورت میگیرد، با اهداف کلی کسبوکار همسو میکند. این استراتژی متضمن حرکت تیم توسعه محصول در جهت اهداف شرکت است که از هدر رفتن منابع و از دست رفتن فرصتها جلوگیری میکند.
درک نیازهای مشتریان
آنچه که چارچوبی برای درک نیازهای مشتری و شناسایی فرصتهای بازار فراهم میکند، همان استراتژی محصول است. شرکتها به کمک تحقیق، تجزیه و تحلیل نیازها و ترجیحات مشتری، میتوانند شکافهای موجود در بازار را شناسایی کنند و دست به تولید محصولاتی بزنند که بتوانند هرچه بهتر و بیشتر نیاز مشتریان را برآورده کند. چنین رویکردی از طرفی موجب موفقیت بیشتر برند در بازار میشود و از طرف دیگر وفاداری و حمایت مشتری را تقویت میکند.
ایجاد مزیت رقابتی
یک استراتژی محصول قوی تبدیل به مزیت رقابتی شرکت در بازار میشود. به این شکل که زمانیکه تمرکز بر تمایز و نوآوری محصول باشد، میتوان محصولاتی با ارزشهای منحصربهفرد تولید و عرضه کرد. این مزیت رقابتی ایجادشده منجر به افزایش سهم بازار، سود حاشیه بیشتر و موفقیت بلندمدت میشود.
بهینهسازی منابع
شرکتها به کمک استراتژی محصول میتوانند تلاشهای توسعه محصول را اولویتبندی و با تخصیص منابع بر اساس آن، منابع را بهینه کنند. با تمرکز بر محصولاتی که بیشترین احتمال موفقیت را دارند و بالاترین بازده سرمایهگذاری را ارائه میدهند، میتوان منابع را به حداکثر و ضایعات را به حداقل رساند. این استراتژی منجر به فرآیندهای توسعه محصول کارآمدتر و سود کلی بالاتر میشود.
سازگاری با تغییرات بازار
در صورتیکه یک استراتژی محصول قوی برای شرکت تدوین شده باشد، میتواند با شرایط متغیر بازار سازگار شود. شرکتها با نظارت بر بازار و تجزیه و تحلیل اطلاعات بهدستآمده از نیازهای مشتری، میتوانند استراتژی محصول و اقدامات توسعه محصول را بهگونهای تنظیم کنند که از رقبا پیشی بگیرند و به نیازهای در حال تغییر مشتری، پاسخ سریع بدهند. این سازگاری و انعطاف همان عاملیست که سبب دوام برند در بازار مرتبط میشود.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، در مقابل، کارمندانی که از شغل و محیط کاری خود راضی هستند و با اشتیاق در محل کار حاضر میشوند، توانایی نوآوری، خلاقیت و کارایی بهتری دارند و به طور منظم عملکرد موفقیتآمیزی را از خود به نمایش میگذارند به همین دلیل، افزایش رضایت شغلی به عنوان یکی از عوامل اساسی در پیشرفت و موفقیت سازمانها و کسبوکارها مطرح است.
بهبود رضایت شغلی کارمندان یک فرآیند آسان نیست و نیازمند استفاده از ابزارها و راهکارهایی است که با برقراری تعامل سازنده، تعهد، رضایت و وفاداری کارمندان را به سازمان ارتقا دهد. در ادامه، بخشی از این راهکارها را بررسی میکنیم.
محل کار ِدوستداشتنی
ابتداییترین و شاید یکی از اساسیترین عوامل موثر در افزایش رضایت شغلی کارمندان، فعالیت در یک محیط کار مناسب و سالم است. اکثر ما زمان قابل توجهی از زندگیمان را در محل کار میگذرانیم. بنابراین ایجاد یک محیط کاری دوستانه که احترام و حفظ کرامت انسانی اعضا در اولویت امور قرار گرفته باشد، پایه و اساس یک سازمان موفق را تشکیل میدهد.
ارتباطات قوی و گرم میان مدیران و کارمندان نیز میتواند در افزایش رضایت برای هر دو طرف موثر باشد. به عنوان مثال بهرهمندی از نظرات و پیشنهادات کارمندان در مواقع لازم، به افراد احساس تعلق بیشتری داده و رضایت شغلی را تقویت میکند.
در کنار این ارتباط و تعامل سازنده و درون این فضای دلپذیر، اعطای پاداشهای مالی و تشویق کارمندان نیز میتواند انگیزه آنها را افزایش دهد و علاوه بر تحقق اهداف سازمان در افزایش رضایت اعضا نیز مثمر ثمر واقع شود.
تعادل یک اصل اساسی
اگرچه کار و شغل افراد، قطعهای مهم از از پازل زندگی کارمندان و کارکنان را تشکیل میدهد اما خانواده، دوستان و به طور کلی زندگی شخصی ما نیز بخشهای بزرگی از این پازل را در بر میگیرند. با این وجود این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که توجه کافی و همزمان به هر دوی این بخشها کاری سخت و حتی در برخی شرایط به نظر میرسد غیرممکن است. به همین دلیل، حفظ تعادل بین این دو عرصه بسیار مهم است.
برای این کار معمولا سازمانهای موفق با راهکارهایی همچون ساعت کاری منعطف، امکان دورکاری و… محیطی را فراهم میکنند که کارمندان در راحتترین و بهترین حالت به بررسی چالشهای کاری خود بپردازند. با این راهکار، کارمندان میتوانند تعادل مناسبی میان زندگی شخصی و کاری خود برقرار کرده و در ساعات کاری خود را میان خانواده دوم خود تصور کنند.
حامی همیشگی
فراتر از تمام مواردی که بررسی کردیم، گزینه دیگری نیز به عنوان یک عامل کلیدی وجود دارد که در کنار سایر مزایا به ایجاد احساس رضایت و ارتقای بهرهوری کارمندان کمک کند. این راهکار، ارائه و پرداخت وام به کارمندان است که از سازمانها و شرکتها تصویری فراتر از یک محل کار ساخته و آنها را به عنوان حامی و یاور کارمندان معرفی میکند.
ارائه تسهیلات جزو تاثیرگذارترین شیوههای افزایش رضایت شغلی است و این اطمینان را به کارمندان میدهد که در زمانهای حیاتی و لازم میتوانند بر روی محل کار خود حساب ویژهای باز کنند و همچون پشتیبانی امن و مطمئن از کمکهای مالی آن بهره ببرند. برای این کار سازمانها و کسبوکارها میتوانند از بانکها کمک بگیرند و با همکاری این موسسات به کارمندان خود وام سازمانی دهند. «وام سازمانی» یکی از انواع وامهایی است که بلوبانک سامان ارائه میدهد. در این طرح، سازمانها و شرکتها میتوانند به راحتی و مطابق با اعتبار هر کدام از نیروهای خود، تسهیلات متنوعی را به آنها ارائه دهند. این تسهیلات بدون نیاز به وثیقه و ضامن و به شکل کاملا آنلاین پرداخت میشود.
برای دریافت این وام از بلوبانک سامان کافیست مراحل زیر توسط سازمانها و کارمندان طی شود:
- باز کردن حساب حقوقی توسط سازمان (شریک تجاری)
- ارائه چک ضمانت توسط سازمان مربوطه به بلوبانک سامان
- واریز حقوق ماهانه پرسنل به حساب بلوبانک سامان کارمندان
- ارائه گواهی کسر از حقوق
پس از انجام این مراحل و ارسال درخواست از سوی سازمانها، گزینه وام برای کارمندان در اپلیکیشن بلوبانک سامان فعال میشود. کارمندان سازمانها با مراجعه به منوی «فروشگاه» در اپلیکیشن و انتخاب گزینه «وام» میتوانند، میزان تسهیلات و زمان بازپرداخت آن را مشاهده کنند.
وام سازمانی بلوبانک سامان از یک میلیون تا 200 میلیون تومان را در برمیگیرد که متناسب با اعتبار هر کارمند و مطابق با درخواست سازمان، به افراد پرداخت میشود. همانند مبلغ، زمان بازپرداخت وام هم با نظر و درخواست سازمان تعیین میشود. سازمانها متناسب با هر کارمند میتوانند مهلت بازپرداخت وام را از 6 تا 24 ماه مشخص کنند.
وام سازمانی بلو به شرکتها و سازمانها این فرصت را میدهد که ضمن افزایش رضایت شغلی، سطح بهرهوری و بازدهی کسبوکار خود را نیز ارتقاء دهند و موفقیت را در سازمان خود تبدیل به امری پیوسته و همیشگی کنند.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، در ایران نیز بارها شاهد ریبرندیگ برندهای متفاوتی بودهایم که برخی از برندهای قدیمی و شناختهشده بودهاند، اما با این حال تصمیم به ایجاد تغییر گرفتهاند، برای نمونه میتوان به برند «پنبهریز» از شرکت وطنزرین اشاره کرد که با تغییر بستهبندی همه محصولات و یک شعار جدید، تصویر خود را بهروز کرد.
هر برند ممکن است به دلایل متفاوتی سراغ ریبرندینگ برود. در اینجا نقل قولهای چند تن از صاحبان کسبوکارهای مختلف در جواب به این سوال که: «روشنترین دلایلی که نشان میدهند وقت ریبرندینگ رسیده چیست؟» بازگو شده است.
همسو نبودن برند با ارزشها
یکی از نشانههای نیاز به ریبرندینگ زمانی خود را نشان میدهد که برند فعلی با ارزشهای اصلی همخوانی نداشته باشد. این اتفاق زمانی رخ میدهد که یک کسبوکار رشد و توسعه پیدا کرده باشد، اما بهروزرسانی نشده باشد تا تغییرات را منعکس کند.
Matthew Ramirez در این رابطه میگوید:
«اگر برند فعلی شما نشاندهنده شخصیت شرکت نباشد، جذب مشتریان جدید سخت میشود. ما بهتازگی و بعد از اینکه فهمیدیم برند ما منعکسکننده ارزشهای اصلی ما نیست، ریبرندینگ کردیم. ما میخواستیم مطمئن باشیم که برند ما نشاندهنده نوع شرکت ماست، بنابراین میتوانیم همان نوع مشتریانی را جذب کنیم که میخواستیم.»
مشاهده کاهش تعامل و فروش
Lilian Chen از Bar None Gamesنظر خود را در ارتباط با کاهش تعامل و فروش اینگونه مطرح میکند که:
«اگر کاهش در تعامل با مشتری و فروش را مشاهده میکنید، به احتمال زیاد زمان آن فرا رسیده که که ریبرندینگ کنید. خرید نکردن مشتری به این معنی است که برند شما برای آنها طنین ایجاد نمیکند و با آن درگیر نمیشوند. تغییرات و ریبرندینگ میتواند به شما کمک کند تا مخاطبان مورد نظر خود را بهتر هدف قرار دهید، پیام و ارزشهای خود را بهتر منتقل کنید و در نهایت تعامل و فروش را افزایش دهید.»
راهاندازی یک محصول یا خدمات جدید
Mike Stuzzi معتقد است:
«زمانی که شما در حال تولید یک محصول یا راهاندازی خدمات جدیدی هستید که با برند فعلی شما سازگاری ندارد، ریبرندینگ میتواند ایده خوبی باشد. این ایده به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که پیشنهاد جدید شما بهدرستی وارد بازار شود و برای مخاطبان هدفتان طنین ایجاد کند. بهعنوان مثال، اگر مشتریان اساساً کسبوکار شما را بهواسطه فروش یک محصول خاص میشناسند و شما در حال راهاندازی خدمات یا محصول جدیدی هستید که با خط تولید فعلیتان ارتباطی ندارد، ممکن است ریبرندینگ برای هماهنگی بهتر با پیشنهاد جدید خود منطقی باشد. مواردی همچون: بهروزرسانی لوگو، تغییر پیامها و بازنگری در مواد بازاریابی برای منعکس کردن بهتر ماهیت خدمات و محصولات جدید.»
سردرگمی مشتری
در موفقیت یک کسبوکار، برای شرکتها داشتن یک خط مستقیم قوی و منسجم اهمیت زیادی دارد، خطی که همه عناصر برند را به هم متصل کند.
Brian Munce از Gestalt Brand Lab درباره سردرگمی مشتری میگوید:
«مشتریان باید بتوانند آنچه که میفروشید، قیمت و انتظارشان از کیفیت برند شما را بیان کنند. اگر متوجه شدید که کسبوکار شما راکد یا ناسازگار است، بازنگری دقیقی در نحوه بازاریابی خود داشته باشید. اگر مشتریان درک منسجمی از برند شما ندارند وقت آن رسیده که با ریبرندینگ، تغییراتی ایجاد کنید.»
گسترش به بازارهای ناآشنا
Maximilian Wuhr از Finn به دلیل ریبرندینگ برای توسعه کسبوکار به بازارهای ناآشنا میپردازد:
«هنگامی که کسبوکار شما به خطوط تولید، مصرفکنندگان یا بازارهای جغرافیایی جدید گسترش پیدا میکند، میتواند باعث تغییر اساسی در اصل ارزشهای شما شود. زمانی که ارزشها یا عملیات دیگر با نام تجاری شما همخوانی ندارند، وقت آن است که با یک بازنگری به سراغ ریبرندینگ بروید. از اینجا میتوانید به موارد جدیدی دست پیدا کنید و سراغ مصرفکنندگانی بروید که با نام تجاری شما آشنا نیستند. ایجاد یک تصویر برند بسیار سادهتر از پاک کردن برداشت مشتری از برند و ایجاد مجدد آن است.»
ناتوانی عناصر بصری در به تصویر کشیدن پیام برند
Mina Elias از Trivium از تجربه خود صحبت میکند و به سراغ اهمیت عناصر بصری میرود:
«زمانیکه برای اولین بار کسبوکار آنلاین خود را شروع کردم، متوجه شدم چیزی کم است. لوگوی من ارزشهای برند من را نشان نمیداد. کسلکننده بود و به دل نمینشست و برقراری ارتباط عاطفی با مشتریان بالقوه را سخت میکرد. من با علم به اینکه لوگوی برند من پیام معتبری را منتقل نمیکند، متوجه شدم که ارزیابی مجدد احساسی که میخواهم مشتریان در تعامل با برند من داشته باشند بسیار مهم است. این تجربه به من آموخت که هرگونه قطع ارتباط بین پیام و داستان برند شما با عناصر بصری و طراحی شما به این معنی است که زمان تغییر فرا رسیده است.»
مشکل در افزایش قیمتها
افزایش قیمت یکی از موارد قطعی در تجارت است که هزینههای برند برای بهرهبرداری از آن در نهایت افزایش پیدا میکند. اگر برندها در تلاش برای افزایش قیمت محصولات خود هستند، نشانه خوبی درباره فرارسیدن زمان ریبرندینگ است.
Alexandre Bocquet از Batterly نظر خودش را درباره این نشانه چنین شرح میدهد که:
«بسیاری از امتیازهای قیمتی که در پیشنهادات یک کسبوکار در نظر گرفته میشود، بر اساس ارزش درکشده عموم از محصولات و همچنین آن چیزهایی است که مشتریان بهعنوان ارزش منصفانه قبول دارند. شما میتوانید افزایش قیمت را با ایجاد حس ارزش بیشتر در محصولات تجاری خود از طریق ریبرندینگ توجیه کنید. این کار بر کیفیت تاکید میکند، کارایی را در برطرف کردن نقاط ضعف نشان میدهد و شکافهایی که رقبا از دست دادهاند پر میکند. بنابراین اگر در افزایش قیمت بدون از دست دادن مشتریان مشکل دارید، باید این مسئله را بهعنوان یک پرچم قرمز و یک نشانه گویا ببینید که به شما میگوید نیاز به ریبرندینگ دارید.»
منحصربهفرد نبودن برندسازی فعلی
Tory Gray از The Gray Dot Company از اهمیت متمایز بودن برند صحبت کرده:
«اگر برای شما سخت است که کسبوکار خود را از رقبا متمایز کنید، وقت آن رسیده که تغییراتی در برندتان بهوجود بیاورید. برند شما نباید از وضعیت موجود پیروی کند، زیرا مشتریان بهسختی شما را به یاد خواهند آورد و نمیدانند چرا باید شما را از بین موارد مشابه انتخاب کنند. در عوض نام تجاری شما باید ویژگیها و تمایزات شما را به نمایش بگذارد، یعنی مزیت رقابتی شما.»
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، هر ریبرندیگ بر اساس یک استراتژی انجام میشود، اگر به موضوع ریبرندینگ علاقه دارید در این مطلب، استراتژی پشت ریبرندینگ بعضی از بزرگترین شرکتهای برتر امروزی را بررسی خواهیم کرد.
مفهوم استراتژی ریبرندینگ چیست؟
ریبرندینگ اغلب برای تازه کردن یک تصویر قدیمی، ایجاد جذابیت برای مشتریان جدید و انعکاس تغییرات در کسبوکار انجام میشود. تلاش برای ریبرندینگ موفق با هدف ایجاد تأثیر مثبت بر مشتریان و ذینفعان، افزایش آگاهی و وفاداری و در نهایت رشد کسبوکار است.
رویکرد استراتژی ریبرندینگ همیشه جواب میدهد؟
مصرفکنندگان ثبات را دوست دارند. آنها برندی نیاز دارند که بتوانند به آن وابسته باشند، به همین دلیل برندهایی که در همه پلتفرمها عرضه ثابت دارند، ۲۳ درصد درآمد بیشتری کسب میکنند. مصرفکنندگان اغلب واکنش خوبی به تغییرات برند مورد علاقهشان نشان نمیدهند. برای مثال Tropicana یک برند آمریکایی در سال 2009 از لوگوی جدید و تغییر بستهبندی خود رونمایی کرد و ۳۰ میلیون دلار از فروش خود را از دست داد و تصمیم گرفت ظرف یک ماه به حالت قبلی بازگردد. برند Gap هم به دلیل واکنشهای منفی، در مدت زمان کم لوگوی جدید خود را کنار گذاشت.
اگر بخواهیم به برندهایی نام آشنا که ریبرندینگ موفق همراه با یک استراتژی داشتهاند اشاره کنیم میتوان از برند پنبهریز(یکی از برندهای گروه وطنزرین) در ایران که اخیراً بستهبندی محصولات خود را تغییر داد و شعار «یک روز بدون وقفه» را انتخاب کرد نام برد. این برند در سال ۱۳۹۹ تحت یک کمپین به نام «شجاعت تغییر» ریبرندینگ خود را اجرا کرد و در اسفند ۱۴۰۱ توانست رکورد فروش ۵ ساله خود را بزند.
استراتژیهای ریبرندینگ
در برخی از مراحل چرخه زندگی یک برند، ریسک ریبرندینگ ممکن است تنها راه رشد باشد و اگر بهصورت استراتژیک انجام شود، برند میتواند عملکردی بهتر از قبل ارائه دهد. در ادامه به استراتژیهای ریبرندینگ اشاره خواهیم کرد و به این موضوع میپردازیم که چرا برخی از بزرگترین شرکتهای جهان ریبرندینگ را انتخاب کردند و مشتریانشان چگونه واکنش نشان دادند.
استراتژی ریبرندینگ1: به دست آوردن مشتریان جدید
هنگامی که شرکت یا شخصی برندی میسازد، امیدوار است برندی ایجاد کند که عمری طولانی داشته باشد. اما قدیمی بودن یک برند همیشه در ذهن مصرفکنندگان جوان به معنای بهتر بودن نیست. همانطور که Old Spice و Simmons نشان میدهند، گاهی اوقات برای به دست آوردن مشتریان جدید و نسل جدیدی از خریداران و افزایش سهم بازار، ریبرندینگ نیاز است.
Old Spice و جدابیت بین نسلها
در اوایل دهه ۲۰۰۰، Old Spice (برند دئودورانت) در حال از دست دادن جایگاه خود به برندهای جدیدتر مانند اسپری بدنAxe بود. جمعیت جوانتر تمایلی به خرید Old Spice نداشتند، چون فکر میکردند قدیمی است. این برند از سال ۱۹۳۷ وجود داشت و مصرفکنندگان جوانتر آن را به بوی پدر و پدربزرگها نسبت میدادند.
Old Spice متوجه شد که باید اوضاع را تغییر دهند. آنها با راهاندازی یکی از موفقترین ریبرندینگهای دهه به نام «جشن هنر مردانگی»، مردان را در هر سنی جذب کردند. بستهبندی و وبسایت آن ظاهر جدیدی پیدا کرد، ولی بزرگترین تغییر آن یک صدای برند جدید و شوخ با پیامهایی بود که بر مردانگی تمرکز داشت.
این ظاهر، صدا و موقعیت تازه در یک کمپین تبلیغاتی جدید که توسط آژانس Wieden + Kennedy انجام شد، در سال ۲۰۱۰ برای راهاندازی لاین شامپو بدن Old Spice جان گرفت. این کمپین، ستاره سابق فوتبال، آیزایا مصطفی را نیز دعوت کرد.
هدف این کمپین افزایش فروش تا ۱۵ درصد بود. به گفته نیلسن، تا ماه می سال ۲۰۱۰، فروش واحد شامپو بدن Old Spice Red Zone نسبت به سال قبل ۶۰ درصد افزایش یافت و تا ژانویه ۲۰۱۰، فروش در مقایسه با سال قبل بیش از دو برابر شد.
در سال ۲۰۱۸، Old Spice به دلیل تغییر ترجیحات مشتریان شروع به کاهش از رتبه ۱ خود کرد. چون مخاطبان اصلی ریبرندینگ این شرکت پیرتر شدند و مصرفکنندگان جوانتر به دنبال رایحههای ظریفتر بودند. Old Spice برای راهاندازی دئودورانت و شامپو شستشوی بدن بدون آلومینیوم جدید خود با رایحهای ملایم به نام Ultra Smooth، مصطفی را بهعنوان مرد اسبسوار برای کمپین جدید بازگرداند. اما اینبار، او یک پسر دارد و پیام درباره بوی مردانه نیست و پیام متفاوتی دارد؛ “like your own man, man.”
از زمان ریبرندینگ Old Spice، استراتژی برند آن بر جذابیت بیننسلی متمرکز شده است.
Historic Simmons و شبکههای اجتماعی
ریبرندینگ دیگری که اخیراً در یکی از شرکتهای باسابقه به ثبت رسیده است، ریبرندینگ شرکت Simmons Bedding Company است.Simmons در سال ۱۸۷۰ متولد شد و قدیمیترین تولیدکننده تشک در ایالات متحده است، اما سابقه ۱۵۰ ساله تشکسازی با کیفیت آن برای مصرفکنندگان نسل هزاره و Gen-Z جذاب نبود و از برندهایی مانند Casper در حال شکست خوردن بودند.
Simmons با Burns Group همکاری کرد تا کاملاً برند خود را دوباره بسازد. آنها با هم تصمیم گرفتندSimmons را بهعنوان یک تشک ابتدایی در یک جعبه معرفی کنند تا باCasper و Purple رقابت کنند.Simmons هویت برند جدیدی با عناصر بصری سرگرمکننده از جمله طراحی لوگوی اصلاحشده و رنگهای برند، یک وبسایت مستقیم برای مصرفکننده و همچنین قیمتگذاری و طراحی محصول برای خود به وجود آورد.
در ماه ژوئن،Simmons یک کمپین رسانه اجتماعی را در TikTok آغاز کرد تا مشتریان Gen-Z را به دست آورد. این نسل کسانی هستند که به زودی قرار است تنها زندگی کنند و به وسایل خانه مانند تشک نیاز دارند.Simmons با پنج تولیدکننده ویدیو درTikTok همکاری کرد و یک آهنگ اصلی برای کمپین، به نام Just for Fun-ZZZ، با هشتگ #Snoozapalooza، ساختند و ویدئوهایی را در TikTok منتشر کردند. این کار به برند در فضای آنلاین رونق بخشید.Simmons در شش روز، ۳ میلیارد بازدید، 2.3 میلیون ویدیوی تولیدشده توسط کاربر و افزایش ۱۰۴ درصدی بازدید از وبسایت در مقایسه با هفته قبل داشت.
استراتژی ریبرندینگ 2: متمایز کردن برند
اگر یک برند بسیار شبیه به رقبای خود باشد، توسعه وفاداری به برند و دستیابی به رشد دشوار خواهد بود. رییبرندینگ یک استراتژی خوب برای کمک به متمایز کردن یک برند در ذهن مصرفکنندگان است. تغییر نام تجاری Target نمونه بارز این استراتژی است.
Target و تغییر به شیک بودن
در دهه ۹۰، Target عملاً از سایر خردهفروشان مانند Kmart یا Walmart قابل تشخیص نبود. در اوایل دهه ۲۰۰۰، آنها به این نتیجه رسیدند که در صورت ادامه تلاش برای الگوبرداری از Walmart با قیمتهای پایین، نمیتوانند رشد کنند. این برند در عوض تصمیم گرفت تا خود را با تغییر موقعیت بهعنوان یک فروشنده عمده کالاهای شیک مقرونبهصرفه متمایز کند.
در طول سالها، Target به همکاری با برندهای لوکس از شرکتهایی مانند Rodarte، Victoria Beckham و Hunter ادامه داده است و امروزه، Target در رتبه ۱۱۴ در بین ۵۰۰ برند ارزشمند جهان قرار دارد، در حالی که Kmart که مدام به دنبال قیمتهای پایین Walmart بود، در آستانه ناپدید شدن است. همچنین در مقایسه با برندهای دیگر، مشتریهای جوانتری دارد که نشان میدهد در مسیر ادامه رشد خود قرار گرفته است.
استراتژی ریبرندینگ 3: گسترش برند
اگر یک برند به اندازه کافی خوششانس باشد که فراتر از محصول اصلی خود رشد کند، گاهی اوقات نیاز به ریبرندینگ برای اطلاعرسانی گسترش محصول خود به ذینفعان دارد. یک نمونه عالی اخیر از این استراتژی ریبرندینگ Dunkin’ Donuts است.
Dunkin’ Donuts و کنار گداشتن کلمه دونات
در سال ۲۰۱۸، Dunkin’ Donuts ریبرندینگ خود را اعلام کرد تا به مصرفکنندگان نشان دهد که بیشتر به قهوه میپردازند تا دونات. یکی از گامهایی که برای تبدیل خود به یک برند نوشیدنی برداشت، معرفی نام جدید خود به نام «Dunkin» بود. این تغییر در ژانویه ۲۰۱۹ اتفاق افتاد.
سایر قدمها برای فراتر از دونات شامل تاکید بیشتر بر نوشیدنیها، معرفی محصولات منحصربهفرد و معرفی مفهوم طراحی نسل بعدی دانکین بود. Dunkin امیدوار است که پالت رنگ نارنجی و صورتی روشن آن به متمایز کردن این برند در نوشیدنی خود از سایر برندهای قهوه که رنگهای جدی و سنگین دارند، کمک کند. از زمان اعلام تغییر نام تجاری، امتیاز «Buzz» دانکین از ۱۲ به ۲۱ افزایش یافت، که نشان میدهد تعداد فزایندهای از مصرفکنندگان آمریکایی تعریف خوبی درباره این برند شنیدهاند. این شرکت در سال ۲۰۱۹، ۲۴۲ میلیون دلار درآمد داشت که نسبت به سال ۲۰۱۸، ۲۳۰ میلیون دلار افزایش یافته است.
استراتژی ریبرندینگ 4: مرتبط ماندن برند
برندهای قدیمی علاوه بر این که ممکن است مورد توجه جوانتر قرار نگیرند، گاهی برای مرتبط ماندن با تغییرات فرهنگی هم دچار مشکل میشوند. این موضوعی است که اخیراً برای Weight Watchers اتفاق افتاد و دلیل تغییر نام آن به WW بود.
Weight Watchers و تمرکز بر سلامت
برند Weight Watchers در سال ۱۹۶۳ شروع به کار کرد و برای چندین دهه یک برنامه کاهش وزن بسیار موفق ارائه میداد. اما اخیراً فرهنگ، بر سلامتی به جای وزن تمرکز کرده است و موفقیت برندهایی مانند Aerie که مثبتاندیشی بدن را ارتقا میدهند، باعث شد تا این شرکت در تاکید بر وزن خود تجدید نظر کند.
در سال ۲۰۱۸، این برند اعلام کرد که در حال ریبرندینگ است و نام خود را تغییر خواهد داد، شعار آن “Wellness that Works” خواهد بود و ماموریت شرکت بر تشویق به عادات سبک زندگی سالم به جای کاهش وزن تمرکز خواهد کرد.
این تغییر برای همه دوستداشتنی نبود و برخی از اعضا این نسخه جدید را نپسندیدند. حتی شخصی یک دادخواست Change.org برای بازگرداندن نسخه قبلی راهاندازی و بیش از ۳۶۰۰ امضا جمعآوری کرد. اما با گذشت زمان، به نظر میرسد که این برند دوباره طنینانداز شده است. تا سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰، این برند رکورد تعداد مشترکین دیجیتال را اعلام کرد.
استراتژی ریبرندینگ 5: ترمیم اعتبار برند
همه برندها در برابر بحران ناشی از عوامل داخلی یا خارجی آسیبپذیر هستند. گاهی اوقات شهرت برند و ارزش ویژه برند چنان ضربه میخورد که ممکن است نیاز به ریبرندینگ داشته باشد. این همان کاری است که ولز فارگو اخیراً پس از اینکه تصورات منفی علیه این برند به وجود آمد، انجام داد.
ولز فارگو و بازگشت پس از رسوایی
در سال ۲۰۱۶، اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه میلیونها حساب جعلی برای مشتریان این برند توسط کارمندان Wells Fargo بدون اجازه آنها باز شده است. این کلاهبرداری پس از اینکه مشتریان شروع به دریافت کارتهای نقدی و اعتباری غیرمنتظره و خطوط اعتباری جدید کردند، کشف شد.
مقالهای در سیانان میگوید: «ولز فارگو قبلاً میتوانست به شهرت برتر، غنی از تاریخ و نجات یافتن از رکود بزرگ به خود ببالد.» اما تصورات منفی درباره این برند، که از سال ۱۸۵۲ وجود داشت، از ۱۵ درصد به ۵۲ درصد افزایش یافت. این شرکت برای شروع ترمیم وجهه نام تجاری مخدوش شده خود، ریبرندینگ را شروع کرد. پس از یک کمپین عذرخواهی با عنوان «ساختن بانک بهتر» که در سال ۲۰۱۷ شروع به کار کرد، شعار جدیدی به نام «تاسیس: ۱۸۵۲. دوباره تأسیس: ۲۰۱۸» انتخاب کرد. همچنین یک لوگوی جدید طراحی کرد.
پس از ریبرندیگ، اعداد وفاداری ولز فارگو اندکی کاهش یافت. مشکل این بود که برند سعی میکرد به مشتریان نشان دهد که از بیرون متفاوت است، بدون اینکه توضیح دهد که در داخل چه میکند تا مشتریان مطمئن شوند این مشکلات دوباره تکرار نمیشوند. در نتیجه هنگامی که این شرکت رئیس خود را برکنار کرد و نشان داد که مسئولیت آن را بر عهده میگیرد، رتبه محبوبیت برند “از ۵۸٪ در فوریه ۲۰۱۹ به ۷۳٪ در آوریل بهبود یافت.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، برای هر برند و کسبوکار مسئله مهم این است که رابطه میان مشتریان و برندها فقط و فقط در حد یک معامله موفقیتآمیز باقی نماند، بلکه مشتریان بعد از مدتی میتوانند تبدیل به طرفداران پروپاقرص برند شوند. بعداز جذب مشتری، درگیر نگهداشتن و جلب رضایت آنها منجر به انتقال حس خوب و ایجاد اعتماد میشود و در نهایت مشتریان در موضع طرفدار برند قرار میگیرند. جامعه هواداران وفادار یک کسبوکار، پایگاهی را تشکیل میدهند که بخشی از بار بازاریابی را با پیشنهاد محصول به دیگران و تبلیغات دهان به دهان به دوش میکشند و از اینکه دیگران را تشویق به استفاده از محصول موردعلاقهشان بکنند خوشحال میشوند. علاوه بر این طرفداران برند از وفاداری بالایی برخوردارند و به دلیل اعتمادشان، علاقه بیشتری به خرید محصولات جدید برند دارند. اما مسئله اصلی اینجاست که در جایگاه برند چطور میتوان اعتماد مشتریان را جلب کرد و آنها را به جایی رساند که از حد خریدار صرف فراتر روند و به تیم طرفداری بپیوندند؟
رهبری با تاکید بر ارزشهایی که به مشتریان خدمت میکنند
یک اصل اساسی در مورد برندها که میتواند اعتماد مشتریان را جلب کند «ارزشها» هستند. در واقع ارزشها بهعنوان بنیان یک کسبوکار شناخته میشوند و نحوه نمایش برند در جهان را نشان میدهد. کسبوکارهایی که مشتریان خود را در اولویت قرار میدهند و با آنها همدلی حقیقی دارند از مزایای بهخصوصی بهره میبرند. چنین ارزشهایی سبب افزایش انگیزه در کارکنان، ایجاد یک هدف مشترک منسجم و اطمینان از تمرکز روی والاترین هدف، یعنی رضایت مشتری، میشود. به بیان دیگر تاکید روی خشنودی و جلب اعتماد مشتریان، کارکنان را هم وامیدارد تا در همان راستا تلاش کنند.
توجه به نظر مشتریان و یادگیری از آنها
شاید کارکرد «شنیدن صدای مشتری» کوچک و ساده شمرده شود اما حقیقت این است که راه رفتن با کفشهای مشتریان و همدلی با آنها یک ابرقدرت برای کسبوکارها است. ساخت کانالهای ارتباطی با مشتریان این فرصت را به کارمندان و صاحبان کسبوکار میدهد تا نقطه نظرات و پیشنهادات آنها در رابطه با محصولات و خدمات را بشنوند و این اطلاعات را در راستای پیشرفت هرچه بیشتر به کار ببندند. پس باید راههایی برای ارتباط با مشتریان ساخت، گلایهها و حرفهای آنها را شنید و پاسخگو بود، بیشک این استراتژی به بهبود وضعیت کمک خواهد کرد.
استفاده از دادهها برای درک مشتریان
دادهها میتوانند یک ابزار مخفی و قدرتمند برای درک نیازهای مشتری و فراتر رفتن از انتظارات او باشند. در گذشته تجزیه و تحلیل دادههای پیچیده فقط برای کسبوکارهای عظیم در دسترس بود، اما در حال حاضر همه چیز تغییر کرده و ابزارهای متنوعی برای جمعآوری داده و استفاده از آنها در تصمیمگیریهای استراتژیک وجود دارد. اگر این دادهها بهطور خلاقانه و متفکرانه به کار گرفته شوند میتواند در وفاداری و همراهی همیشگی مشتریان قدیمی و جذب مشتریان جدید اثرگذار باشد. آنچه که دادهها ایجاد میکنند وسعت بخشیدن به ادراک اعضای کسبوکار درباره تجربههای ناخوشایند مشتریان، ارائه ارزش پیشنهادی، پشتیبانی مناسب و فراتر رفتن از انتظارات است، ضمن اینکه میتوانند اطلاعاتی قدرتمند برای پیشبینی الگوها، روندها و ترجیحات مشتری باشند و به درک و بهبود تجربه کلی پشتیبانی کمک کنند. در این بین نکته مهم یافتن ابزار مناسب برای جمعآوری، ذخیره و تجزیه و تحلیل دادههاست و پیشنهاد میشود که از ابزاری یکپارچه، متناسب با کسبوکار که قابلیتهای تحلیلی یا پیشبینی دارند استفاده شود.
استفاده از نوآوری برای حمایت بهتر از مشتریان
در ارتباط با «خدمات مشتریان» باید منعطف بود، چراکه ممکن است افراد ترجیحات متفاوتی داشته باشند، عدهای با ارسال پیام و چت کردن راحتتر هستند و برخی دیگر دوست دارند تماس تلفنی برقرار کنند. علاوه بر این نوآوری در بخش پشتیبانی میتواند به ارائه خدمات سطح بالا منجر شود. بهعنوان مثال استفاده از چت مبتنی بر هوش مصنوعی میتواند یک راهکار جدید باشد. این رباتها میتوانند به سوالات مشتری درباره محصول، آموزش، رفع مشکل و هدایت او کمک کنند. چنین راه حلی که قادر به ارائه پاسخهای دقیق و دوستانه است در ۲۴ ساعت شبانهروز است، تجربه خوبی برای مشتریان رقم خواهد زد. زمان طولانی انتظار یا ارائه پشتیبانی ضعیف توسط نیروی آموزشندیده میتواند بر حفظ مشتری تاثیرگذار باشد، به همین دلیل است که میتوان نوآوری را ابزاری قدرتمند برای ارتقای تجربه مشتری از یک پایگاه قوی دانست. همین کار ساده یک تجرجه عالی را می سازد و یک تجربه عالی مشتری را تبدیل به طرفدار فوقالعاده خواهد کرد. مشتریان خیلی خوب متوجه این موضوع میشوند که چه زمانی از سمت برند در اولویت قرار گرفتهاند و چه زمانی نادیده گرفته شدهاند.
موفقیت مشتری و تجربه خوشایند او در خرید متضمن موفقیت کسبوکار و تجارت است. برای نمونه در ایران میتوان از برند پنبهریز نام برد که با کیفیت و سالهای طولانی فعالیتش شناخته میشود، این برند از گروه وطنزرین، پایهای قوی از ارزشها را برای موفقیت به کار گرفت و با توجه به نیاز مشتریان، اقدامات لازم جهت کسب رضایت و ایجاد وفاداری در آنها را انجام داد. همین استراتژی توانست تصویر پنبهریز را بهعنوان برندی محبوب در ذهن مشتریانش ثبت کند.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، مدیریت کیفیت برای هر سازمانی حیاتی است و تضمین می کند که محصولات و خدمات، انتظارات مشتری را برآورده می کنند یا از آنها فراتر می رود.
اما چه کسی مسئولیت مدیریت کیفیت را بر عهده دارد؟ نقشها و مسئولیتهای بخش کیفیت، تضمین کیفیت، کنترل کیفیت و بهبود کیفیت را شامل میشود. مدیریت کیفیت موثر فراتر از بخش کیفیت است و نیازمند تعهد و مشارکت رهبر سازمان، صاحبان فرآیند و کارکنان در همه سطوح است.
مدیریت کیفیت چیست؟
مدیریت کیفیت پروژه فرآیندی مستمر برای مدیریت کلیه فعالیتها و وظایفی است که برای دستیابی به کیفیت مطلوب باید انجام شوند. ممکن است به نظر برسد که “کیفیت” دلالت بر کمال دارد، اما بیشتر در مورد حفظ ثبات کیفیت در طول پروژه است.
ISO – سازمان بین المللی استاندارد، کیفیت را به این صورت تعریف میکند؛ “درجهای که مجموعهای از ویژگیهای ذاتی لازم را برآورده میکند.”، به عبارت دیگر، کیفیت، پاسخگویی به نیازهای ذینفعان است. برای بسیاری، کیفیت به ارزش خوب، به زمان و پول نیاز دارد. به عنوان مثال، حتی محصولات کمهزینه هم باید همانطور که انتظار میرود کار کنند، استفاده از آنها ایمن باشد و مدت زمان معقولی دوام داشته باشد.
مدیریت کیفیت به تبدیل مشتریان بالقوه به مصرف کنندگان بلندمدت می پردازد. کسبوکارها میتوانند این کار را با اصلاح مداوم محصولات، اعمال تغییرات و حذف عیوب انجام دهند. این کار تضمین می کند که محصول به موقع به استاندارد مورد انتظار میرسد و همچنین مراحل دستیابی و تایید آن استانداردها را تعیین میکند و هزینه یک پروژه را کنترل مینماید. مدیریت کیفیت مناسب، ریسک شکست محصول را کاهش می دهد و با ارائه محصولات با کیفیت بالا رضایت مشتری را تضمین می کند.
نقش مدیر کیفیت
مدیر کیفیت به طور کلی مسئول فرآیند مدیریت کیفیت است. برخی از پروژهها افرادی را برای تضمین کیفیت، کنترل یا به عنوان کارشناس کیفیت انتخاب میکنند. نقش ها و مسئولیتهای مدیریت کیفیت پروژه با برنامه ریزی شروع میشود، اما اجرا باید در کل پروژه با راهنمایی مدیر کیفیت انجام شود.
- برنامهریزی کیفیت
برنامهریزی کیفیت فقط به این معنی نیست که پروژه به موقع و با بودجه کمتری انجام شود، بلکه به بررسی اینکه آیا محصول، انتظارات مصرفکننده نهایی را برآورده میکند یا خیر هم میپردازد.
برنامه ریزی کیفیت شامل یک فرآیند طراحی است که تضمین میکند که آیا تیم به اهداف از پیش تعیین شده در اجرا دست مییابد یا خیر. یک مدیر کیفیت باید معیارهای واقعگرایانه، خاص، قابل اندازهگیری، توافق شده و محدود به زمان را در نظر بگیرد. برنامه ریزی باید شامل تجزیه و تحلیل هزینه-فایده، محک زدن، طراحی آزمایشها، نمودارهای کنترلی و … باشد.
تجزیه و تحلیل هزینه و فایده، هزینه صرف شده برای بهبود کیفیت، مانند بهبود فرآیندهای پروژه یا طراحی یا هزینه صرف شده برای آزمایش و بازرسی را با مزایای کیفیت تجزیه و تحلیل می کند.
بنچمارک در مورد استفاده از بهترین روشها برای بهبود کیفیت با کمک و مراجعه به پروژههای موفق قبل است.
طراحی آزمایشها در مورد درک عوامل مختلف موثر بر روند پروژه در حال انجام و تاثیر آن بر خروجی نهایی است که در مقابل با انجام اقدامات لازم به بهبود کیفیت کمک می کند.
نمودارهای کنترلی بررسی میکنند که آیا پروژه در حال انجام مطابق با مشخصات است یا خیر. نمونههای تصادفی گرفته و تجزیه و تحلیل میشوند تا بررسی شود که دادههای واقعی در محدوده کنترل باشند.
- تضمین کیفیت
مدیر کیفیت باید اطمینان حاصل کند که آنچه به عنوان بخشی از برنامهریزی کیفیت، انجام و طراحی شده است، اجرا شود.
این کار با انجام ممیزیهای منظم پروژه برای شناسایی انحرافات از آنچه در برنامهریزی کیفیت آماده است، انجام میشود. برای حفظ کیفیت، طرح کیفیت اصلی باید به طور منظم مورد بازبینی قرار گیرد و با پیشرفت فعلی مقایسه شود.
- کنترل کیفیت
به عنوان بخشی از پروژه کنترل کیفیت، دادهها اندازهگیری میشوند تا بررسی شود که آیا شاخصهای کیفیت در حال بهبود هستند یا خیر. مدیر کیفیت باید فرآیندهای کنترل کیفیت مناسب را توسعه دهد. به عنوان مثال، اگر پروژهای برنامه ریزی شده تا با محدودیت هزینه مشخص تکمیل شود، باید هر سه ماه یکبار تجزیه و تحلیل شود تا از بودجه تعیین شده خارج نشود و در صورتی که پروژه از بودجه تعیین شده خارج میشود باید اقدامات لازم برای جلوگیری از این اتفاق انجام شود.
مسئولیتهای یک مدیر کیفیت
در زیر مسئولیتهای یک مدیر کیفیت آمده است؛
- درک نیازها و انتظارات مشتری از پروژه
- حصول اطمینان از توسعه برنامهریزی برای کیفیت مناسب و فرآیندهای کنترل کیفیت
- بررسی و تایید مدارک برای ارسال به سهامداران ذینفع.
- توسعه استانداردها، دستورالعملها و مشخصات پروژه
- حصول اطمینان از انجام بازرسیهای لازم
- اطمینان از طراحی محصولات با در نظر گرفتن استانداردهای ایمنی
- نظارت بر تیم و استانداردهای پروژه
- برنامهریزی منظم برای تست محصول و حصول اطمینان از کیفیت استاندارد
- بررسی و تأیید برای برآورده شدن الزامات پروژه
- حصول اطمینان از وجود برنامههای اقدام اصلاحی و پس از بازرسی کار
- انجام تجزیه و تحلیل آماری با توجه به زمان
- دریافت بازخورد مشتری
- شرکت در جلسات، ارائه گزارش و کمک به حسابرسان.
- مشارکت در فرآیند برنامهریزی بودجه برای پروژه
- ایجاد همکاری بین ذینفعان، یعنی شرکت و مشتری
چه کسی مسئول مدیریت کیفیت است؟
در حالی که بخش کیفیت نقش اصلی را در مدیریت کیفیت ایفا میکند، مسئولیت تضمین کیفیت، تنها به عهده این بخش نیست. تضمین کیفیت مستلزم تلاش جمعی از تمام سطوح یک سازمان است. حتی اگر مدیر کیفیت در نهایت مسئول کیفیت پروژه باشد، کیفیت پروژه تنها به عهده یک مدیر نیست. همه اعضای تیم، از جمله سهامداران، باید مسئولیت بهبود عملکرد کیفی را بر عهده بگیرند. هر شخص میتواند با ارائه ایده برای بهبود محصول و تحویل پروژه، سهم خود را انجام دهد. تیمهای مختلف باید با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و کیفیت را تضمین کنند.
وقتی کیفیت به عهده همه باشد، شرکتها یک خروجی قوی و شکستناپذیر عرضه خواهند کرد.
مزایای سیستمهای مدیریت کیفیت
پیادهسازی سیستم مدیریت کیفیت بر هر جنبهای از عملکرد یک سازمان تأثیر می گذارد. مزایای یک سیستم مدیریت کیفیت مستند عبارتند از:
- برآوردن نیازهای مشتری، که به القای اعتماد در سازمان کمک می کند و به نوبه خود منجر به مشتریان بیشتر و فروش بیشتر می شود.
- برآورده ساختن الزامات سازمان که تضمینکننده انطباق با مقررات و ارائه محصولات و خدمات به صرفه با بهینهسازی منابع است و فضایی برای گسترش، رشد و سود ایجاد میکند.
این سیستم مزایای دیگری هم دارد، مانند:
- تعریف، بهبود و کنترل فرآیندها
- کاهش ضایعات
- جلوگیری از اشتباهات
- کاهش هزینهها
- تسهیل و شناسایی فرصتهای آموزشی
- همراه کردن کارکنان
- جهتدهی سازمان
- برقراری آمادگی برای بهدست آوردن نتایج ثابت
معمولا همه سازمانهای بزرگ دپارتمان کیفیت دارند، این دپارتمان فرآیندها را در سازمان پیگیری میکنند تا به بهترین نحو ممکن انجام شود. برای مثال دپارتمان بهبود کیفیت در گروه وطنزرین و بخش کنترل کیفیت در کارخانههای این گروه کیفیت محصولات وخدمات و همچنین فرآیندها را پیگیری میکنند.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، منیزیم در عضلات نقشی مخالف اثر کلسیم دارند، در واقع منیزیم شل کننده ی عضلانی بوده و کلسیم نقش منقبض کنندگی دارد.
مطالعات نشان داده است که دریافت مقدار بالای منیزیم با افزایش چگالی استخوان در ارتباط است. در واقع منیزیم یک فاکتور رشد استخوانی است و در تشکیل کریستال های استخوانی شرکت داشته و سبب استحکام استخوان ها می شود. منیزیم در عضلات نقشی مخالف اثر کلسیم دارند، در واقع منیزیم شل کننده ی عضلانی بوده و کلسیم نقش منقبض کنندگی دارد.
منیزیم چهارمین ماده معدنی فراوان در بدن انسان است و چندین نقش مهم در سلامت بدن و مغز شما ایفا می کند. منیزیم به صورت عمده ۶۰ درصد در استخوان و ۲۶ درصد در عضلات وجود دارد و در واقع، در بیش از ۶۰۰ واکنش در بدن نقش دارد. یکی از نقش های اصلی منیزیم این است که به عنوان یک کوفاکتور یا مولکول کمکی در واکنش های بیوشیمیایی که به طور مداوم توسط آنزیم ها انجام می شود، عمل می کند. در این مطلب قصد داریم به تفصیل به این سوال پاسخ دهیم که نقش منیزیم در بدن چیست؟
دیگر نقش منیزیم در بدن، توانایی آن در تشکیل کمپلکس با اسید نوکلئیک است که نتیجه ی این واکنش تغییرات فیزیکی-شیمیایی DNA و RNA می باشد. منیزیم به تبدیل غذا به انرژی کمک می کند و در ایجاد پروتئین های جدید از اسیدهای آمینه دخالت دارد و همینطور به تنظیم انتقال دهنده های عصبی کمک می کند که پیام ها را در سراسر مغز و سیستم عصبی ارسال می کنند. به این ترتیب، ضروری است که افراد روزانه به اندازه کافی منیزیم را در رژیم غذایی خود دریافت کنند تا سالم بمانند.
دلایل کمبود منیزیم
از دلایل کمبود منیزیم میتوان به کمبود های تغذیه ای، استفراغ، اسهال های حاد و مزمن، سندرم های سوء جذب ، برداشتن روده ی بزرگ و یا بای پس روده و پانکراتیت هموراژیک حاد اشاره کرد. افزایش دفع کلیوی منیزیم معمولا بخاطر مسمومیت با کلسیم و یا استفاده از داروهای دیورتیک اتفاق می افتد. برخی از بیماری ها مثل دیابت ملیتوس و پرکاری غدد پاراتورمون هم میتواند زمینه ساز کمبود منیزیم شود . البته تعریق بیش از حد و همچنین سوخت و ساز زیاد هم میتواند باعث کمبود منیزیم در ورزشکاران شود.
علایم کمبود منیزیم در بدن
علائم اولیه کمبود منیزیم ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- حالت تهوع
- استفراغ
- از دست دادن اشتها
- خستگی
- ضعف
با پیشرفت کمبود، افراد ممکن است علایم بیشتری را تجربه کنند:
- کاهش سطح کلسیم در خون که به عنوان هیپوکلسمی شناخته می شود
- کاهش سطح پتاسیم در خون به نام هیپوکالمی
- بی حسی و گزگز در اندام ها
- گرفتگی و انقباض عضلانی
- تشنج
- تغییرات شخصیتی و رفتاری
- ریتم غیر طبیعی قلب
- اسپاسم عروق کرونر
عوارض کمبود منیزیم در بدن
کمبود طولانی مدت منیزیم می تواند تأثیر نامطلوبی بر سلامت فرد داشته باشد و خطر ابتلا به بیماری های مزمن را افزایش دهد، از جمله:
- بیماری قلبی
- فشار خون بالا
- دیابت نوع ۲
- پوکی استخوان
منیزیم در چه غذاهایی موجود است؟
حال پس از اشاره به نقش منیزیم در بدن، به منابع غذایی تامین کننده آن اشاره می نماییم. به دلیل اینکه منیزیم جزء اساسی کلروفیل گیاهان است، سبزیجات با برگهای سبز تیره از منابع خوب منیزیم هستند. دانه ها، مغزها، حبوبات، دانه های غلات و سبزیجات از دیگر منابع خوب منیزیم هستند و شیر هم به عنوان یکی از منابع نسبتا خوب به شمار میرود.
بطور کلی از منابع غذایی دارای منیزیم می توان به: بادام و بادام زمینی، آوکادوو، تخمه ی کدو تنبل و آفتابگردان، شکلات تلخ، ذرت بو داده، دانه ی چیا، جو دو سر و … اشاره نمود.
نکاتی برای بهبود جذب منیزیم
برخی از مواد مغذی و شرایط می توانند بر میزان جذب منیزیم تأثیر بگذارند. افرادی که می خواهند با بهبود جذب، سطح منیزیم خود را افزایش دهند، می توانند این موارد را امتحان کنند:
- کاهش یا اجتناب از مصرف غذاهای غنی از کلسیم دو ساعت قبل یا بعد از مصرف غذاهای غنی از منیزیم
- اجتناب از مکمل های روی با دوز بالا
- درمان کمبود ویتامین D
- خوردن سبزیجات خام به جای پختن آنها
- ترک سیگار
مکمل منیزیم
پزشک یا کارشناس تغذیه ممکن است مکملهای منیزیم را فقط در مواردی که فرد واقعا دچار کمبود است توصیه کنند، مثلا برای افرادی که جذب منیزیم کمی دارند یا بیماریهای زمینه ای دارند که ممکن است از مصرف کافی منیزیم جلوگیری کند.
هرکسی که قصد مصرف مکمل منیزم را دارد، باید ابتدا با پزشک مشورت کند تا از تداخلات احتمالی آن با سایر داروها و مکمل ها آگاه شود.
مکملهای منیزیم در فرمولهای مختلفی موجود هستند، مانند:
- اکسید منیزیم
- سیترات منیزیم
- کلرید منیزیم
بدن یک فرد منیزیم را از فرمولاسیون سیترات و کلرید به طور موثرتری نسبت به فرم اکسید جذب می کند.
مصرف بیش از حد توصیه شده منیزیم می تواند باعث اسهال ، گرفتگی عضلات و حالت تهوع شود.
نوزادان، سالمندان و افرادی که اختلالات کلیوی دارند در معرض خطر مسمومیت با منیزیم هستند و باید از مصرف مکمل های با دوز بالا اجتناب کنند.
به غیر از منیزیم، استفاده از سایر مکمل ها و داروهای تقویت سیستم ایمنی بدن نیز لازم به نظر می رسد. داروی گیاهی ایموپرت، یک داروی تقویت سیستم ایمنی بدن می باشد که قرص آن برای مصرف افراد ۶ سال به بالا و قطره آن برای مصرف از ۲ سال به بالا مناسب است.
منیزیم بالا در بدن
افزایش سطوح سرمی منیزیم در صورت مصرف دوز بالای مکمل و استفاده ی همزمان داروهای حاوی منیزیم و آنتی اسید ها باهم رخ می دهد.
دوز بالای منیزیم منجر به ضعیف شدن سیستم عصبی مرکزی، بیهوشی و حتی فلج به ویژه در بیمارانی که مبتلا به نارسایی کلیه هستند، می شود.
افزایش سطح منیزیم در بدن باعث تهوع، استفراغ و همینطور اختلالات قلبی، آریتمی و فشارخون، نارسایی تنفسی، نکروز شده و در نهایت می تواند حتی به ایست قلبی نیز منجر شود.
فواید منیزیم برای ورزشکاران
مطالعات نشان میدهد که هر چه بیشتر فعال باشید، به منیزیم بیشتری نیاز دارید. این بدان معنی است که شما می توانید عملکرد خود را با اطمینان از تامین کافی این ماده معدنی مهم، بهبود بخشید.
به نظر می رسد که منیزیم سطح لاکتات را در خون شما کاهش می دهد. لاکتات (اسید لاکتیک) متابولیتی است که در درجه اول توسط ورزش شدید بدنی تولید می شود که اگر افزایش یابد، می تواند عملکرد عضلانی را محدود کند و شما سریعتر خسته خواهید شد. به علاوه، ورزش بدون منیزیم کافی، منجر به افزایش مصرف اکسیژن و ضربان قلب می شود. این ماده معدنی همچنین نقش مهمی در تقویت سیستم ایمنی بدن شما دارد. این ماده با تقویت سیستم دفاعی و محافظت از فرد در برابر بیماری ها، مانند یک آنتی اکسیدان عمل می کند.
اگر برای مسابقه آماده میشوید، مطمئن شوید که چند هفته قبل مکملها را در رژیم غذایی خود وارد کرده باشید تا به بدن خود فرصت دهید خود را تنظیم کند.
نقش منیزیم در بارداری
تقریباً سیستم بدن زن باردار و جنین در حال رشد، به منیزیم نیاز دارد. این ماده معدنی نقش مهمی در عملکرد اعصاب و ماهیچه ایفا کرده و به حفظ فشار خون طبیعی کمک می کند. همچنین به کودک کمک می کند دندان ها و استخوان های قوی تری بسازد. به علاوه، تحقیقات نشان می دهد که دریافت منیزیم کافی در دوران بارداری می تواند به جلوگیری از زایمان زودرس و سایر عوارض بارداری نیز کمک کند.
ناکافی بودن سطح منیزیم، علاوه بر تضعیف بدن در برابر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی، خطر ابتلا به فشار خون بارداری را نیز افزایش می دهد. سطح کافی منیزیم در مادران باردار به کاهش میزان مرگ و میر در زنان مبتلا به پراکلامپسی (پرفشاری خون مزمن) و اکلامپسی (پرفشاری خون همراه با تشنج) کمک میکند.
احتمالاً در دوران بارداری نیازی به مصرف مکملهای منیزیم ندارید، زیرا تامین نیاز منیزیم با یک رژیم غذایی سالم و متنوع کار سختی نیست. همچنین، منیزیم در برخی از ویتامین های دوران بارداری وجود دارد.
به محض دریافت مقدار مورد نیاز منیزیم در بارداری، کلیه علائم رفع شده و هیچ مشکل یا عارضه ای در بدن به جا نمی ماند. بنابراین دریافت مقادیر روزانه و متعادل منیزیم در بارداری برای اطمینان از سلامت مادر و جنین در این دوران بسیار ضروری است.
بطور کلی:
کمبود منیزیم یک مشکل سلامتی گسترده است.
برخی از مطالعات نشان می دهند که ۷۵٪ از آمریکایی ها نیازهای غذایی خود از منیزیم را برآورده نمی کنند.
علائم کمبود منیزیم معمولاً خفیف هستند، مگر اینکه سطح منیزیم در بدن به شدت پایین بیاید.
نیاز به منیزیم در افراد ۱۴ تا ۱۸ سال و همچنین در زنان باردار به بیشترین حد خود میرسد .
اگر فکر می کنید ممکن است کمبود منیزیم داشته باشید، می توان با یک آزمایش خون ساده، به اطمینان برسید. نتیجه هر چه که باشد، سعی کنید به طور منظم مقدار زیادی از غذاهای کامل غنی از منیزیم مانند آجیل، دانه ها، غلات یا لوبیا مصرف کنید. این غذاها همچنین دارای سایر مواد مغذی سالم هستند. گنجاندن آنها در رژیم غذایی نه تنها خطر کمبود منیزیم را کاهش می دهد، بلکه از سلامت کلی شما نیز حمایت می کند.
به گزارش پایگاه خبری اقتصادآرا ، کارآفرینی را می توان یک سرمایه ملی دانست و کارآفرینان محرک این سرمایه برای هر کشوری هستند. کارآفرینی نه تنها باعث افزایش ثروت میشود، بلکه میتواند ارزشی ایجاد کند که منجر به بهبود رفاه شود و نقش مهمی در تغییر جامعه ایفا میکند، بنابراین پرورش، ایجاد انگیزه و پاداش برای آن، تصمیمی منطقی است.
کارآفرینی یعنی چی؟
کارآفرینی یک اصطلاح کلی است که به راه اندازی یک کسب و کار مربوط میشود. اما تعریف دقیق آن از دیرباز موضوع بحث بین محققان و سیاستگذاران بوده است.
علیرغم علاقه گسترده به این موضوع و درک گسترده اهمیت آن برای اقتصاد، اجماع در مورد چگونگی تعریف مشخص کارآفرینی وجود ندارد.
“Entrepreneur” مشتق انگلیسی از کلمه فرانسوی “entreprendre” (متعهد شدن) است که فضای گستردهای برای تفسیر و کاربرد دارد.
هوارد استیونسون، که به عنوان «پدر مطالعات کارآفرینی» در دانشگاه هاروارد (HBS) شناخته میشود، آن را به عنوان «تعقیب فرصت، فراتر از منابع کنترل شده» تعریف کرده است. عبارت «فراتر از منابع کنترلشده» به محدودیت منابع اشاره دارد. هنگام شروع یک سرمایهگذاری جدید، بنیانگذاران آن فقط سرمایه انسانی، اجتماعی و مالی خود را کنترل میکنند. در صورتی که کارآفرینان هزینه را به حداقل میرسانند و فقط از زمان خود و در صورت لزوم سرمایه شخصی خود استفاده میکنند.
مرکز توسعه حرفهای استنفورد در دانشگاه استنفورد تعریف سادهتری از کارآفرینی ارائه میکند: «در ابتداییترین سطح، کارآفرینی به یک فرد یا گروه کوچکی از شرکا اطلاق میشود که در مسیری اصلی برای ایجاد یک کسبوکار جدید حرکت میکنند. یک کارآفرین مشتاق همیشه به دنبال یک سرمایهگذاری تجاری خاص است و این کارآفرین است که بیشترین میزان ریسک مرتبط با پروژه را به عهده می گیرد. به همین دلیل در صورت موفقیت پروژه، بیشترین سود را خواهد برد.»
چرا کارآفرینی مهم است؟
کارآفرینی معمولاً به رشد اقتصادی، دگرگونی، ایجاد بازارهای جدید، نوآوری و ایجاد ثروت منجر میشود. کارآفرینان اغلب باعث توسعه ایدهها و پیدا کردن راهحلهایی برای مشکلات میشوند. راه اندازی یک کسب و کار می تواند منابع و درآمد بیشتری را به وجود بیاورد و به افزایش ثروت و رفاه کمک کند. کارآفرینان نیز اغلب به تکامل اجتماعی و فرهنگی کمک میکنند و دیدگاهها و انگیزههای تازهای را ایجاد میکنند.
در کارآفرینی، منابع، نیروی کار و سرمایه استفاده نشده به بهترین نحو مورد استفاده قرار می گیرند. کارآفرینان به امید کسب سود، یا در مورد کارآفرینی اجتماعی، برای حل مشکلی که جوامع با آن روبهرو هستند، ریسک میکنند. بنابراین اهمیت کارآفرینان و نقش کارآفرینی فراتر از دنیای تجارت است.
اهمیت کارآفرینی به قدری گسترده است که توضیح تمام جنبه های آن در یک مطلب کوتاه کار دشواریست. در ادامه تلاش کردهایم تا حدودی اهمیت و نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی و جامعه را تبیین کنیم.
- کارآفرینی رشد اقتصادی را تسریع می کند
از آنجا که کارآفرینان میتوانند چرخ اقتصاد را به حرکت درآورند و باعث رشد اقتصادی شوند، برای اقتصاد مهم هستند. آنها با ایجاد محصولات و خدمات جدید، بازار کار را تحریک میکنند که در نهایت منجر به تسریع توسعه اقتصادی میشود. بنابراین سیاست عمومی که کارآفرینی را تشویق و حمایت میکند، برای رشد اقتصادی باید مهم تلقی شود.
نقش کارآفرینی در ایجاد فرصتهای شغلی جدید بسیار پر رنگ است چرا که؛
- تعداد زیادی از مشاغل و فرصتهای جدید به کمک کارآفرینی ایجاد میشوند.
- کمک میکند تا افراد غیر ماهر به افراد ماهر تبدیل شوند.
- همچنین کارگران مجرب را برای صنایع بزرگ آماده میکند.
- افزایش کل اشتغال یک کشور تا حد زیادی به افزایش کارآفرینی بستگی دارد.
کارآفرینی با تزریق نوآوری در جنبههای مختلف مشاغل، سرمایهگذاریهای کارآفرینانه با استفاده از منابع موجود و بهینهترین راهها، تولید را افزایش میدهد. کارآفرینان با معرفی محصولات، خدمات و فناوری جدید و بهبودیافته، بازارهای جدیدی را توسعه میدهند. در نتیجه، به تولید ثروت جدید و در نهایت به افزایش درآمد ملی کمک میکنند.
- کارآفرینی نوآوری را ترویج می کند
کارآفرینان از طریق شیوههای صحیح تحقیق و توسعه، باعث نوآوری میشوند و این نوآوری میتواند درهای جدیدی از سرمایهگذاری، بازارها، محصولات و فناوری جدید را باز کند. کارآفرینان همچنین در حل مشکلاتی که محصولات و فناوری موجود هنوز آنها را حل نکرده است، نقش دارند. بنابراین با تولید محصولات و خدمات جدید یا آوردن نوآوری به محصولات و خدمات موجود، باعث بهبود زندگی جوامع میشوند.
- کارآفرینی میتواند باعث تغییرات اجتماعی شود
کارآفرینان سنت یا فرهنگ جامعه را تغییر میدهند و کمک میکنند تا وابستگی به روشها، سیستمها و فناوریهای منسوخ کاهش یابد. در حقیقت کارآفرینان پیشگام ارائه فناوریها و سیستمهای جدید هستند و در نهایت تغییراتی را در جامعه خود ایجاد میکنند. این تغییرات با بهبود سبک زندگی، تفکر سخاوتمندانه و روحیه بهتر و… همراه است.
- کارآفرینی باعث ترویج تحقیق و توسعه صنعتی میشود
کارآفرینان در کنار تولید ایدههای تجاری جدید و تفکر خارج از چارچوب، تحقیق و توسعه را نیز ترویج میکنند. پیشرفت تحقیق و توسعه بر کسبوکار کارآفرین تاثیر میگذارد و باعث میشود صنایع مختلف به یکدیگر انگیزه دهند، ایدهها را به اشتراک گذارند و برای ایجاد صنایع جدید برنامهریزی کنند.
- کارآفرینی شرکتهای موجود را توسعه و بهبود می بخشد
ما اغلب تصور می کنیم که کارآفرینان محصولات و ایدههای کاملاً جدیدی را اختراع می کنند، اما آنها بر کسبوکار موجود هم تأثیر میگذارند. از آنجایی که کارآفرینان متفاوت فکر می کنند، میتوانند راههای نوآورانهای برای گسترش و توسعه شرکتهای موجود ارائه دهند.
رابطه بین کارآفرینی و رشد اقتصادی پیچیده است و میتواند از کشوری به کشور دیگر بر اساس سطح توسعه اقتصادی آنها متفاوت باشد. در اقتصادهای بسیار توسعهیافته، کارآفرینان میتوانند رشد را تسریع کنند، در حالی که در کشورهای کمتر توسعهیافته ممکن است تأثیر مثبت کمتری داشته باشند.
در ایران نیز کارآفرینان بسیار برجستهای حضور دارند و با ایجاد اشتغال برای هموطنانمان توانستهاند گامی بلند در جهت رشد درآمد ملی و در نتیجه رشد اقتصادی داشته باشند. برای مثال مهندس عبدالزهرا وطندوست بنیانگذار گروه وطنزرین و دکتر محمد وطندوست مدیرعامل این گروه توانستهاند در طول حدود ۴۰ سال زحمت و تلاش بیوقفه باعث ایجاد اشتغال (به صورت مستقیم و غیرمستقیم) برای چند صد هزار نفر از نه تنها هموطنانمان بلکه در دنیا شوند.